مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...
مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...

سومین پست من ...


سلام به همه کساینی  که بهشون میگم
گر در ره شهوت و هوا خواهی رفت
کردم خبرت که بی نوا خواهی رفت
دوستان ... این پست با بقیه پستهای من یه فرق اساسی داره
درسته که مثل بقیه با نصیحت
گر در ره شهوت و هوا خواهی رفت
کردم خبرت که بی نوا خواهی رفت
شروع شده ... ولی میخوام تو این پست جدای از شوخی ، متن یکی از شعرهای مورد علاقه ام رو بنویسم

البته میشه گفت به خاطر این روز خوش یمن و مبارک ... همچین اتفاقی رخ داده ... راستی ... میلاد امام دوازدهم مون رو به همه منتظرانش تبریک میگم .... و امیدوارم که هر چه زودتر بیاد
این شعری که انتخاب کردم رو آقای فریبرز حاجی نبی  سرودن و اسمش هست "پاییز"

در بهار عاشقی ، پاییز زردم
وقتی نیستی پیش من ، دنیای دردم
تو چرا تنهام گذاشتی ، رفتی از عشقم گذشتی
بی خبر رفتی دوباره ، قلبمو در هم شکستی
اومدی دیشب تو خوابم ، در کنار من نشستی
تا که چشمام رو گشودم ، رفتی و افسانه گشتی
زندگی هیچه بی چشمات ، حرف عشقه همه حرفات
دل من بی تو میمیره ، از وجودت جون میگیره
تو مثل یه جاده خسته ، همیشه در سفری تو
من تن خشک یه چشمه ، تشنه ی بوییدن تو
بوی عطر نفس تو ، تو تموم لحظه هامه
همدم تنهایی من ، فصل سرد گریه هامه
اما افسوس دیگه دیره ، این پرنده داره میره
قصه ی عشقو نخونده ، پر کشیده داره میره

در ضمن این شعر رو یکی از خواننده های خوب ودوست داشتنی به اسم سوزان روشن خونده
نمیدونم تا الان اون موزیک ویدئوی وبلاگ لود شده یا نه
در هر حالت بگم که ؛این شعر همین ویدئوست - پاییز -

مثل اینکه داشتم از حالت خودم خارج میشدم
و یه کم جدی شدم ... ولی اشکال نداره و  پست امروزم رو با یه نصیحت جدید به پایان میرسونم
به هر جا ناتوان دیدی ، توان باش
به سود مردم خاموش ، زبان باش

"... این رو جایگزین نصیحت قبلی کنین"  

[خیال کردین که آدم شدم   ... نه ... !!! از این خبرا نیست... و هنوزم خودمم و بازم میگم
گر در ره شهوت و هوا خواهی رفت
کردم خبرت که بی نوا خواهی رفت]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد