مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...
مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...

تحریم...!

یکی دو ماهی میشه که یکی از دوستام بهم زنگ زد که سامسونگ یه کلیپ از سوی یه شبکه اسراییلی پخش کرده که تو این کلیپ به مردم شریف ایران و دست آوردهای هسته ایمون توهین شده. بهم گفت ببین قضیه چیه!؟
منم رفتم و یه چرخی زدم و طبق شواهد و اتفاقات پیش رو فهمیدم انداختن یه تیر توی تاریکی بوده و به دوستم گفتم که چی شده.

چند روز بعدش تصمیم گرفتم بیام تو بلاگ شخصی ام قضیه رو روشن کنم تا خیلی از دوستان و هم میهنانمون بفهمن که پشت پرده این اتفاق چی می گذره. اما موقعی که دیدم دولتمون این قضیه رو رسانه ای نکرده، گفتم من چی کاره ام!

تا اینکه دیشب تو سایت جی اسم ام، یه بنده خدایی در جواب تعریف یکی از کاربرا از گوشی سامسونگ، گفته بود که خاک بر سرت که از گوشی تعریف می کنی که به کشورت توهین کرده!
خیلی ناراحت شدم. واسه همین امروز تصمیم گرفتم سر اولین فرصت پشت پرده این قضیه رو برای ایرانی ها تشریح کنم.

داستان از اینجا شروع شد که غرب هر وقت تصمیم گرفته ایران رو تحریم اقتصادی کنه تا بتونه از آب گل آلود احتمالی ماهی بگیره، با شکست روبرو شده چرا که کشورهای شرق آسیا هیچوقت با غرب همکاری نکردن.

تا اینکه خبری منتشر میشه که شرکت سامسونگ بالاخره تونسته بعد از گرفتن بازار جهان، بازار گوشی امریکا رو هم تو دستش بگیره. این در حالی بود که بازار تلفن همراه امریکا تو دست آی فون بود
لینک خبر:
http://www.gsmaria.com/News/News.aspx?news=15591

جدای از قضیه پیشی گرفتن سامسونگ از رقیب امریکایی اش، شرکت سامسونگ در طول سال کلیپ هایی بر ضد رقیب امریکایی اش درست کرده بود که در زیر دو نمونه اش رو می زارم.
لینک کلیپ اول: http://www.aparat.com/v/6de216f38e8227ad29eac13ed86bb45779415
لینک کلیپ دوم: http://www.aparat.com/v/98dad8d267920635fc39a486ecb3c6d0112800

برای همین غرب از برند سامسونگ استفاده می کنه تا هم سامسونگ رو خراب کنه، هم ایران خودش تصمیم بگیره سامسونگ و کشور کره جنوبی رو تحریم کنه و هم اینکه بازار تلفن همراه رو دوباره از سامسونگ بگیره.
اینطور شد که دو روز بعد از ترور دومین دانشمند هسته ای ایران، اون کلیپ رو پخش کردن.
لینک خبر + فیلم: http://magazin.parsvi.com/?p=1024

چند روز بعد پارلمان مجلس تصمیم گرفتند در مورد برخورد با این شرکت کره ای تصمیم بگیرند. اما چند روز بعد شرکت کره ای سامسونگ بیانیه خود را در این خصوص صادر کرد:
لینک بیانه شرکت سامسونگ: http://www.hamshahrionline.ir/print-159186.aspx

با صدور این بیانیه و تحریم غرب بر علیه ایران، همه چیز مشخص شد که غرب اصرار در برهم زدن مبادلات تجاری ایران و کره جنوبی (به ویژه شرکت سامسونگ) داشت.

تا اینکه بعد از گذشت چند ماه معلوم شد که خبری از تحریم این شرکت کره ای از سوی کشور جمهوری اسلامی ایران نیست و غربی ها دارن سعی می کنن این قضیه رو گسترش بدن و مردم ایران رو وادار به تحریم کالای کره ای بکنن. چون فهمیدن جمهوری اسلامی ایران تصمیم نداره این شرکت رو تحریم کنه و دست به دامن مردم شده.
لینک خبر در سایت باراک اوباما دات آی آر: http://www.barackobama.ir/en/print/1309

نکته: شرکت سامسونگ اسپانسر رسمی خطوط همراه اوله و همه هم می دونن که خطوط همراه اول دولتیه.
حالا یه موضوع خودش رو نشون میده. اونم اینکه: از کی تا حالا شرکت سامسونگ به خاطر امریکا و اسراییل به ایران پشت کرده. هر چی باشه اون کلیپ های ضد اپل نشون میده هیچ وقت رابطه خوبی با هم نداشتن.
در ضمن، شرکت امریکایی اپل هیچ واکنشی رسمی نسبت به کلیپ های پخش شده سامسونگ بر ضد اپل نداشته.

آینه

چند روز پیش (دقیقاً پنج شنبه) بود که یه فیلم از شبکه سه پخش شد به اسم کباب غاز

حالا داستان فیلم به کنار که قبلاً تو کتاب فارسی سال دوم دبیرستان خونده بودم، اما چیزی که برام خیلی جالب بود، موسیقی متن فیلم بود.

یه تیکه از فیلم (همونی که مهمونا ریختن سر اون غاز بیچاره) یه آهنگی بک گراندش بود که آهنگسازیش رو آرش کرده بود.

حالا این آهنگ مربوط میشه به ترانه آیینه به خوانندگی سوزان روشن! یه خورده قدیمیه. البته یه خورده که چه عرض کنم شاید از 15 سال رد کنه. اما در هر حالت من خیلی از اون آهنگ خاطره داشتم و با گوش دادن این آهنگ یاد گذشته هام افتادم.

شاید بیشتر شما این آهنگ رو گوش نداده باشین و یا شاید اصلاً از این آهنگ خوشتون نیاد، اما من گذاشتمش رو وبلاگم و الانم (اگه فلش پلیر رو مرورگرتون نصب شده باشه) داره پخش میشه!

فکر کنم یکی دو هفته ای باید این آهنگ رو تحمل کنید!


آیینه / خواننده: سوزان روشن / ترانه سرا و تنظیم: آرش

برای فصل شکفتن جوونه ها در انتظار
امید زندگیمون طناب چوبه دار
گلای خشک تو باغچه تو عطش آب بارون
دل گمگشته من شن شده تو بیابون
تو آئینه گذشته ها زندگیمو کردم غمار
شکستم اون آئینه رو وای ازین روزگار

میون مرگ و زندگی دیگه نمونده فاصله
روزا پوچ و خالی عشقا بی حاصله
تو اون قدیما میگفتن که زندگی این دو روزه
عجب دو روزیه وای تنم داره میسوزه
تو آئینه گذشته ها زندگیمو کردم غمار
شکستم اون آئینه رو وای ازین روزگار

تو این دوره زمونه همه باهم غریبن
یکی چکش به دسته همه چوب صلیبن
صدای قلب شکستم پیچیده تو آسمون
بیا باهم بخونیم خدافظ دوره زمون
تو آئینه گذشته ها زندگیمو کردم غمار
شکستم اون آئینه رو وای ازین روزگار

                              ترانه سرا: آرش


برای دانلود آهنگ آیینه لطفاً کلیک کنید

دانلود

روز برفی...

روزای برفی همیشه قشنگه، همه جا سفید میشه. شاید نتونه دلمون رو سفید کنه اما خوشحال میشیم. علی الخصوص (به ویژه) امروز که اصلاً خبری از یخبندان بعد از برف نبود. کلاً امروز رو دور بودم

چند تا عکس از کوچه و خیابومون گرفتم، گذاشتم شاید شما هم خوشتون بیاد.

راستی عکسا حجمشون یکم پایینه، واسه دیدن عکسا با کیفیت اصلی، کلیک کنید.





اسکار

چند روز پیش بود که خبردار شدم، اصغر فرهادی تونسته اسکار رو بگیره

اولش خیلی خوش حال شدم، آخه خیلی از فیلمش (و فیلم های اصغر فرهادی) خوشم می آد.

اما بعدش که یه خورده فکر کردم، گفتم پس چرا اینقدر بی سر و صدا!

گفتم نه، حتماً یه خبری چیزی ازش تو تلویزیون پخش می کنه، مگه میشه از جشنواره فجر کمتر باشه! اسکار رو می گم، شاید بیشتر نباشه، اما کمتر که نیست! این همه فیلم های سطح اول نماینده جایزه شدن! اما دیدم نه، خبری نشد و مثل اینکه کیفیت فیلم هایی که واسه اسکار نماینده (کاندید) شدن خیلی پایین تر از جشنواره فجر بوده. شاید در حد کوچه بازار، شایدم کمتر.

راستی، کدومتون از شما فیلم جدایی نادر از سیمین رو دیده!؟

هر کی دیده  به من بگه، آخرش کی اون پولو دزدیده بود!؟ خیلی مشتاقم بدونم


پ.ن: امروز از صبح هوا گرفته بود، اما نمی بارید. تا اینکه با دونه های خیلی ریز برف شروع کرد. هنوزم با همون دونه های ریز داره می باره. شاید به چشم نیاد اما همین دونه های ریز بعد از چند ساعت داره خودشو نشون میده. همین چند دقیقه پیش از خیابونمون یه عکس انداختم، خوبه شما هم ببینید. کیفیتش رو پایین آوردم، اما اگه می خوایین با کیفیت بالاتر ببینید روی عکس کلیک کنید.

جرأت...

تنگ غروب!

قلب من تو دست تو، مثل پروانه تو مشت

پنجه های عشق تو، چقدر آسون منو کشت

(پاکسیما زکی پور)


خیلی وقته این ترانه رو گوش ندادم. شاید چند ماهی بشه.

هنوزم نتونستم گوشش بدم...

کوچه پشتی

از جلوی ویترین طلا فروشی عبور کرد. لحظه ای ایستاد و به داخل ویترین و بعد به داخل مغازه سرک کشید. 
دو دزد در حال دزدی از مغازه بودند. ناگهان صدای آژیر خطر به صدا در آمد!
اسلحه ها شلیک شدند. صاحب طلا فروشی و فروشنده کشته شدند. دزدها از کوچه پشتی فرار کردند.
او که تا این لحظه مشغول تماشای این صحنه ها بود، وارد طلا فروشی شد. یک جفت گوشواره الماس را به نشانه قدردانی از همسرش از داخل ویترین برداشت و از کوچه پشتی به سمت خانه اش رفت.

نویسنده: سیامک احمدی

کپی رایت

امروز می خوام در مورد یکی از اتفاقایی که ناخواستاه واسم پیش اومد مطلب بنویسم.

راستش من (مسلم بیگ زاده) که همیشه ادعا می کنه سعی می کنه قانون کپی رایت رو رعایت کنه، حالا از سوی یکی از همنوعاش متهم شده که این قانون رو پایمال کرده 

قضیه از اینجا شروع شد که بنده به صورت اتفاقی توی یکی از صفخات سایت تبیان، با یه مطلب جالب آشنا شدم. (لینک صفحه) منم مطلب رو با ذکر منبع تو وبلاگم پست کردم. 

بعد رفتم تو نت و یه چرخی زدم تا یه عکس رو پیدا کردم که به مطلبم بخوره. 

لینک عکس                 لینک صفحه حاوی عکس

البته به علت حجم بالای عکس و از اونجایی که سرعت اینترنت ایران یه ذره پایینه، فقط یه ذره! منم تصمیم گرفتم برای رعایت حال هم میهنان عزیز، عکس رو با حجم پایینتر آپلود کردم.

خب تا اینجای کار من هیچ احساس گناهی نکردم، چون نه مطلب رو بدون ذکر منبع کپی کرده بودم و نه بی خودی باندویز اون سایت حاوی عکس رو بالا بردم.

حالا یه نفر اومده و مدعی شده که من مطلب ایشون رو عیناً کپی کردم و به منبع مطلب اشاره نکردم

لینک مربوط به پست یاد شده در وبلاگ شخصی دوست گرامی

با روشن شدن موضوع فهمیدم، جفتمون یه جورایی از نظر سلایق شبیه به هم بودیم، جز تو یه مورد.

اونم رعایت نکردن حق کپی رایت.

یعنی اینکه در ظاهر من این قانون رو زیرپا گذاشتم و حسابی لهش کردم و آخر اینکه در نهایت بی احترامی یه تف هم روش انداختم.

اما موقعی که فکر می کنم، چند تا نکته به نظرم می رسه:

اول. مطلبی که تو سایت تبیان هست، مربوط میشه به یه مطلب ادبی که 2 سال پیش نوشته شده، یعنی 2 سال قبل از اینکه این شخص مطلبش رو به وبلاگ شخصیش اضافه کنه.

پس نتیجه می گیریم که حداقل این شخص صاحب این مطلب نیست.

دوم. از اونجایی که این شخص مدعی رعایت حقوق کپی رایته، مستلزم اینه که خودش اول باید این قانون رو رعایت کنه. در حالی که تو بلاگ شخصیش هیچ اشاره ای به نویسنده یا منبع مطلب نداشته.

سوم. تجربه ثابت کرده تا از چیزی مطمئن نشدی نباید انگشت اتهام به کسی وارد کنی. 

بند؛ مسلم بیگ زاده، تمام سعیش رو می کنه تا این قانون رو رعایت کنه و از همه انسان ها خواهش می کنه این قانون رو رعایت کنن.

زبان دوم


سه‌ موش‌ در سوراخی‌ زندگی‌ می‌کردند. یک‌ روز تصمیم‌ می‌گیرند بروند پیاده‌روی‌، اما ناگهان‌ صدای‌ گربه‌ای‌ آنها را می‌ترساند و منصرف‌ می‌شوند. بعد از مدتی‌ یکی‌ از آنها گوش‌ می‌دهد تا مطمئن‌ شود گربه‌ رفته‌ است‌. دیگر صدایی‌ به‌ گوش‌ نمی‌رسد، اما صدای‌ پارس‌ سگی‌ شنیده‌ می‌شود. به‌ این‌ ترتیب‌ خیال‌ موشها راحت‌ می‌شود و از سوراخشان‌ بیرون‌ می‌آیند. با کمال‌ تعجب‌ می‌بینند که‌ گربه‌ بیرون‌ از سوراخ‌ منتظرشان‌ است‌ و راه‌ فراری‌ ندارند. گربه‌ هر سه آنها را می‌خورد و با خوشحالی‌ می‌گوید: «چقدر خوب‌ است‌ که‌ دوزبانه‌ باشی‌».


منبع: تبیان