مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...
مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...

پانزده مین پست من ...

سلام به دوستان عزیز

ببخشید که خیلی دیر کردم ...

راستی... از اینکه بعضی ها رو ناراحت کرده بودم [به خاطر پست قبلی] معذرت می خوام

... فقط یه شوخی بود

اِ.اِ... داشت یادم میرفت

عید سعید فطر [گذشته] رو به همه تون تبریک میگم

بازم ببخشید که عیدی ندارم بدم

فقط یه پست جالب از یک سایت دارم که هنوز مزه اش نرفته





 

روزهای مدرسه ... !

 

طراح: مهناز یزدانی / 17 اردیبهشت 1385

 


بعضی وقتها آدم هر چقدر هم که لجباز باشه بزور مجبور میشه کاری رو که دوست نداره انجام بده. مثل رفتن به مدرسه...

 

 



خوب در همچین مواردی آدم دچار عقده های سر کوفته میشه و بالاخره این عقده ها یک جایی خودشونو بروز میدن دیگه...

 

tanbih02 (54k image)

 

 


البته این اعمال شنیع عواقبی هم در پی دارند...

tanbih01 (51k image)



خوب ادب کردن بچه های بی ادب جزو واجبات است!




از اونجا که ما موجود تادیب پذیری بودیم تا چند سالی ادب شدیم که از تمامی دست اندر کاران این امر خطیر کمال تشکر را داریم.

اما با ورود به دبیرستان هر چه این اساتید محترم رشته بودند پنبه شد و نامه اعمال ما با یک سری موارد رنگین تر شد...

ـ تفریح سالم در کوچکترین فرصت حاصله




ـ تفریح با ناظمین زحمتکش مدرسه




ـ اظهار محبت و دوستی به بعضی از عابرین محترمی که شانس عبور از زیر پنجره کلاس ما رو داشتند!




خوب بعد از اینهمه ماجرا آدم باید یک فکری هم واسه شب امتحانش بکنه دیگه... نه؟




 اما بعضی وقتها هر چقدر هم که زرنگ باشی تمهیداتت با شکست روبرو میشند و باید به فکر چاره افتاد... ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است...



خلاصه اینکه تادیب و تنبیه و تمهید روی بعضی از موجودات دو پا اثر نداره. خوب ما هم یکی از اوناییم.


باشد که به راه راست هدایت شویم



منبع: کتابچه کارتون آیناز

چهاردهمین پست من

سلام به دوستان

امروز چهاردهم مهر ... و چهاردهمین پست من !!!

امیدوارم که در این چند شب مارو فراموش نکرده باشین

 

این هم هدیه من بعد از چند روز ... تقدیم به شما

بهترین قسمتش رو رنگی کردم ... البته با اجازه خانوما

امیدوارم که خوشتون بیاد

 

اگر شوهر آدم برنامه نویس باشد ...

 

شوهر :سلام،من Log in کردم.

زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟

شوهر : Bad command or File name.

زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!

شوهر : Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.

زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟

شوهر : File in Use, Read only, Try after some Time.

زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.

شوهر : Sharing Violation, Access Denied.

زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.

شوهر : Data Type Mismatch.

زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.

شوهر : By Default.

زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.

شوهر : Hard Disk Full.

زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟

شوهر : Unknown Virus Detected.

زن: خب مادرم چی؟

شوهر : Unrecoverable Error.

زن: و رابطه تو با رئیست؟

شوهر : The only User with Write Permission.

زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟

شوهر : Too Many Parameters.

زن: خوب پس منم میرم خونه بابام.

شوهر : Program Performed Illegal Operation, It will be Closed.

زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!

شوهر : Close all Programs and Logout for another User.

زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم.

شوهر : Its now Safe to Turn off your Computer.

 

منبع: سایت آوای آزاد

سیزدهمین پست من ...

سلام به دوستان عزیز 
امیدوارم که این دو هفته ماه رمضان رو خوش گذرونده باشین
که فکر نکنم تو این ماه چیزی غیر از خوبی وجود داشته باشه
ببخشید که چند روزی نبودم و به هیچکدوم از دوستان سر نزدم
آخه خسته روز یک مهر بودم ... درسته من که هیچی واسه یک مهر انجام ندادم
ولی کارای اصلی ام رو جای دیگه انجام دادم ... و حسابی خسته شده بودم
شاید باورتون نشه ... ولی بعد از سحری ... ساعت 12 ظهر بیدار میشم
یعنی بین نماز صبح و ظهر ... فقط خوابیدم ...
ببخشید دوستان ... واسه پست امروز هیچی ندارم عرضه کنم...

فقط یه چیزی  دارم که شبیه پیغام گیره ... 

 

DOWNLOAD

 

و یکی از شعرای  شادروان حسین پناهی به اسم دلِ خوش ... واستون گذاشتم

راستی از امشب ... شب قدر شروع میشه  .... مارو فراموش نکنین

 
دلِ خوش

 

جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز ...
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید ...
 

اول مهر ...

سلام به دوستان گلم
اول از هر چیزی بگم که قبولی طاعتها و عبادتهاتون رو آرزومندم
دوم بگم که امروز اولین روز پاییز و 23 سپتامبره
این روز رو به همه دوستان و همه کسانی که منو میشناسن ، تبریک میگم
و از همه شون طلب حلالیت می کنم ... آخه دوست ندارم کسی تو این روز از دست من دلگیر باشه
از همین جا از آقای ابی [پسردایی عزیزم] معذرت خواهی میکنم ... و امیدوارم که منو ببخشه
واسه اینکه به شما بفهمونم که چقدر تو این روز خوشحالم به همه تون 23 نظر عاشقانه میدم به نیابت 23 سپتامبر
شاید بگین چرا میلادی حساب کردی ... سال ما که شمسیه
چون ... 23 سپتامبر همون 1 مهر هستش و اگه می خواستم  به هرکدومتون یه نظر بدم ... خیلی معمولی نشون میداد

 

ضمن تبریک دوباره به خاطر یک مهر بگم که بازم طبق معمول این چند روز یه شعر از شعرای مرحوم حسین پناهی میزارم به اسم اولین و آخرین ... از سری اشعار ستاره
متأسفانه من فقط همین ستاره رو دارم و اشعار قبلیش که بازم مثل ستاره قشنگ بودن و هستن رو ندارم

 

اولین و آخرین
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مائیم ... که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا ... اولین و آخرین