مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...
مسلم بیگ زاده

مسلم بیگ زاده

دفتر انشای من...

یک نفر...

تو مدرسه که بودم؛

برای اینکه انگیزه بیشتری برای گوش دادن به درسامون داشته باشیم؛ 

معلممون همیشه بهمون می گفت:

اگه یک روز یکی تو خیابون جلوتون رو بگیره و بگه جلگه چیست؟ شما چه جوابی بهش می دین؟

اگه بلد نباشین، خب خجالت می کشین که این همه درس خوندین و بی فایده!

همیشه هم موقع درس دادن این مثالش بود.

مثلاً می گفت:

اگه تو خیابون، یه نفر ازتون پرسید پنج ضربدر چهار میشه چندتا؛ شما باید بدونید و بهش بگین بیست تا میشه.



حالا نزدیک پانزده پاییز از اون روزها گذشته و من منتظرم...

منتظرم اون یک نفر بیاد و به سوالاش جواب بدم!

اما هنوز نیومده!

خیلی دلم برای معلمم تنگ شده.

دوست دارم ببینمش و بهش بگم، اون یک نفر نیومد.


پ.ن: اسم معلمم آقای ملک میرزایی بودش

        اگه خودش اومد اینجا یا شخصی که خبری ازش داره، اینجا نشانی یا تلفنی ازش جا بذاره.